برخی از عوامل گمراهی های سیاسی از نگاه امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه
هدایت و راهیابی برای طی کردن مسیری که انسان را به سعادت برساند، به طور فطری در انسان وجود دارد . در کنار این امر فطری عوامل زیادی وجود دارد که می تواند مایه گمراهی او گردد . حضرت امیر علیه السلام به مناسبت های گوناگون عوامل گمراهی انسان ها را بیان کرده است . شناخت این عوامل برای افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استواری مبانی دینی و اخلاقی می گردند .
در این نوشته برآنیم تا از منظر برترین مرزبان هدایت، عوامل تهدید کننده هدایت جامعه را بیان کنیم .
1- هوای نفس
غرایز و احساسات مایه بقاء زندگی انسانند به طوری که اگر از زندگی انسان حذف گردند، انسان به نابودی کشیده می شود . با این حال باید توجه داشت که اگر این غرایز تعدیل نشوند و حد و مرزی برای آن ها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز سیری ناپذیر خویش قرار گیرد، بسوی نابودی قدم برمی دارد .
در حقیقت هوی و هوس همان غرایز و احساسات حیوانی است که اگر از طریق معقولی محدود گردد، مایه بقاء زندگی انسان است و اگر لجام گسیخته گردد انسانیت انسان را نابود می کند .
از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام تنها وسیله ای که می تواند هوای نفس را مهار کند، «تقوای الهی » است
سختگیری امام علی علیه السلام در اجرای دین و قانون
آن حضرت در کار دین، سخت گیر و بی اغماض بود. همین عامل او را برای بعضی از اهل زمانه تحمل ناپذیر کرده بود.
می گویند: علی علیه السلام امر کرد، قنبر، مردی را حد بزند. قنبر تحت تاثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی علیه السلام آن مرد را وادار کرد قنبر را، برای جبران آن زیادی، سه تازیانه بزند. (26)
علی علیه السلام با مشاهده کوچکترین انحراف از نمایندگان و عمال خویش شدیدا دلتنگ می شد و با ارسال نامه ای شدید اللحن آنان را به خطای خویش متوجه می ساخت. این نامه ها فراوان است. در اینجا تنها به نقل قسمتی از نامه علی علیه السلام به عثمان بن حنیف مبادرت می ورزیم.
عثمان بن حنیف، پیر مرد با سابقه و پرهیزگاری بوده است که از طرف امیرمؤمنان علی علیه السلام به فرمانداری بصره برگزیده می شود. شبی یکی از توانگران بصره او را مهمان می کند و مجلس ضیافتی بس باشکوه به خاطر وی ترتیب می دهد. گزارش این ضیافت به گوش آن حضرت می رسد بر پیشوای بینوایان، بس گران می آید که میان یکی از عمال وی، با طبقه مرفه و اشراف «روابط سر سفره » برقرار شود، لذا نامه ای را به «عثمان بن حنیف » می نگارد:
معیارهای حکومت و ویژگی های حاکم در دیدگاه امام علی علیه السلام
پیش گفتار
اگر چه پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله و در دوره زعامت خلفا، امیرالمؤمنین علیه السلام همواره بر این که خلافت حق او و وصیت پیامبر است، پای می فشرد، اما به اتفاق همه تاریخ نویسان، وقتی پس از قتل عثمان مسلمانان به آن حضرت روی آوردند، علی علیه السلام تقاضای ایشان را رد کرد و فرمود:
مرا رها کنید و دیگری را برگزینید، من برای شما وزیر و مشاور خواهم بود. (1)
مردم آن چنان اصرار کردند که امام حاضر شد. به نقل طبری، مهاجران و انصار به غیر از هفت نفر از جمله سعدبن ابی وقاص و عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمة و اسامة بن زید و نعمان بن البشیر و زیدبن ثابت با امام بیعت کردند (2) .
اولین نفری که با امام بیعت کرد طلحه بن عبدالله، دومین نفر زبیربن العوام بود.
در میان خلفای چهارگانه فقط علی علیه السلام با تقاضا و استدعای مسلمانان و بر اساس رای عمومی مهاجرین و انصار (بدون اعمال زور یا تهدید) به خلافت رسید.
آگاهی علی علیه السلام از مشکلات و موانع حکومت
امام علیه السلام بعد از کشته شدن عثمان هنگام بیعت مردم با وی فرمود:
پاسخ حضرت علی به سوال ده مرد : علم بهتر است و یا ثروت !
جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید:
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟
علی(ع) در پاسخ گفت: علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همانطور که ایستاده بود بلافاصله پرسید:
ارتباط امام مهدی علیه السلام با امام حسین علیه السلام
از زمان خلقت آدم ابوالبشر تاکنون همواره دو جریان حقّ و باطل به موازات هم پیش رفته و کره خاک هیچ گاه از مصاف این دو جریان خالی نبوده است. پیروان هر یک از حق مداران گذشته، همواره بسترسازان حق گرایان آینده بوده اند و حق گرایان آینده تداوم بخشان راه حق پرستان گذشته. وضعیت باطل پیشه گان و دورافتادگان از صراط مستقیم نیز بر همین منوال بوده است.
در این میان ارتباط حجتهای الهی در تداوم بخشیدن به مسیر صحیح هدایت و سعادت بشر بسیار عمیق تر و محکم تر بوده است؛ چرا که هر نبیّ و ولیّ الهی با در نظر گرفتن شرایط عصری که در آن به سر می برد راه انبیا و اولیای الهی پیش از خود را تداوم می بخشد. به عبارت دیگر همه انبیا و اولیای الهی چراغهای نورانی هدایتند؛ منتهی هر کدام متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود به نور افشانی می پردازند.