الهام چرخنده بازیگر محبوب ایرانیان و ماجرای محجبه شدن ایشان
الهام چرخنده که مردم ایران بیشتر او را با نام «زیور» در سریال «آوای باران» میشناسند، چند ماهی است که به دلیل اتخاذ برخی مواضع در رسانهها حضور فعالی دارد. ماجرا از آنجا آغاز شد که در روزهای نخست سال او با حضور در یک برنامه زنده تلویزیونی، سال نو را به رهبر معظم انقلاب تبریک گفت و البته مورد هجمه جریان روشنفکری در سینما قرار گرفت، رسانههای بیگانه او را تخریب کردند، کسی شیشههای اتومبیلاش را خرد کرد و … او اما حالا تیر خلاصی را به همه کسانی که سعی داشتند تا در مواضع جدید او تغییری بهوجود آورند، زد تا دیگر حرفی در میان نباشد؛ چرخنده در مقابل دوربین، رسما اعلام کرد که برای همیشه چادری خواهد بود.
چادری شدن «الهام چرخنده»
الهام چرخنده حالا چادر را برگزیده و گفته است که تا آخر عمر این حجابش خواهد بود. اینکه اهمیت حجاب برتر از سوی یک بازیگر رسما اعلام میشود، مهمتر از این است که او بتواند بر عهده خود وفادار بماند یا نه.
در این برنامه تلویزیونی، انگشتر، تسبیح و ساعت الهام چرخنده نیز به نفع خیریه حراج شد.
الهام چرخنده میگوید: دلم میخواد برسم به جایگاهی که با قدرت، شبیه الهام، شبیه یک زن ایرانی جلوی رهبرم بایستم. الان اگه نمیرم به دیدنشون برای اینه که احساس میکنم شاید کم بیاره روحم. نمیخوام اصلا اینطوری بشه. دلم میخواد دخترش رو قوی ببینه. یک مجاهد ببینه. اگر رو کردم بهشون گفتم آقا جان امروز حکم جهاد بدید من هستم، باور کنه.
اتمام حجت
دستورات الهی تلاش می نمود و به رسول خدا نزدیک، و سید و سالار اولیای خدا بود. او همیشه آماده و خیر خواه مردم بود و با جدیت و زحمت تلاش می نمود ….
…. هنگامی که خداوند سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت
ناگهان کینه های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت و پرده دین کنار رفت، .. او (علی علیه السلام) در راه خشنودی خدا متحمل رنج و سختی گردید و در راه انجام گمراهان به صدا در آمدند و گمنامان فراموش شده سربلند کردند، نعر ه های باطل برخاست و در صحنه اجتماع شما به حرکت در آمدند و شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوی خود دعوت نمود و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!سپس شما را دعوت به قیام کرد و سبکبار برای حرکت یافت. شعله های خشم و انتقام را در دل های شما بر افروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت. و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید ؛ در حالی که چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود ….
…. آیا می گویید: محمد از دنیا رفت و همه چیز تمام شد و خاندان او باید فراموش شوند؟!…
… با این که دارای نفرات کافی و تجهیزات و نیروی وسیع و سلاح و سپر هستید، دعوت مرا می شنوید و لبیک نمی گویید؟ … چرا بعد از آن همه بیانات قرآن و پیامبر امروز متحیرید؟
… آگاه باشید من چنین می بینم که شما رو به راحتی گذارده اید و عافیت طلب شده اید، کسی را که از همه برای زعامت و اداره مسلمین شایسته تر بود دور ساختید و به تن پروری و آسایش در گوشه خلوت تن دادید و ازفشار و تنگنای مسئولیت ها به وسعت بی تفاوتی روی آوردید. آری آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید بیرون افکندید….
… بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید می گفتم گفتم …. تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند.
اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آن شما، محکم بچسبید ولی بدانیداین مرکبی نیست که راه را بر آن ادامه دهید، پشتش زخم و کف پایش شکسته است! داغ ننگ خورده و غضب خدا علامت آن است و رسوایی ابدی همراه آن و سرانجام به آتش بر افروخته خشم الهی که از دل ها سر بر کشد خواهد پیوست! فراموش نکنید آنچه را انجام می دهید در برابر خداست. ….
ماندگارترین تاثیر گزاران
هر قیام و نهضتی عمدتا از دو بخش خون و پیام تشکیل میگردد مقصود از بخش خون مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازی در راه ارمان مقدس است.
مقصود از بخش پیام نیز رساندن و ابلاغ پیاام انقلاب و بیان آرمان ها و اهداف آن است .
در پیروزی یک انقلاب اهمیت بخش دوم کمتر از بخش اول نیست زیرا اگر اهداف و آرمان های یک انقلاب در سطح جامعه تبیین نشود انقلاب از حمایت وپشتیبانی مردم برخوردار نمی گردد و در کانون اصلی خود به دست فراموشی سپرده می شود چه بسا گرفتار تحریف ها و دگرگونی ها توسط دشمنان انقلاب می گردد.
شعر عاشورایی
خيمههاي سوخته
ماند خاکستر بجا از خيمههاي سوخته
سبز شد بانگ عزا از خيمههاي سوخته
ميرود تا آسمان همراه بانگ يا حسين
شعله شور و نوا از خيمههاي سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش
رفته تا عرش خدا از خيمههاي سوخته
از سفير تير صيادان غزالان حرم
در بيابان شد رها از خيمههاي سوخته
در شرار آتش بيداد روئيد از جگر
شيون آل عبا از خيمههاي سوخته
درغبار آتش و اندوه ميآمد برون
سروهاي سر جدا از خيمههاي سوخته
نالهها ميداد سر بيمار دشت کربلا
نالههايي جانگزا از خيمههاي سوخته
کس در آن وادي غم جز زينب محزون نبود
تا برون آرد او را از خيمههاي سوخته
از ميان شعلههاي مرگ چون آيد برون
اهل بيت مصطفي از خيمههاي سوخته
ميتراود عطر مظلوميت خون خدا
تا ابد در کربلا از خيمههاي سوخته
نام شاعر:عباس براتيپور