شهادت حضرت زهرا (س) واقعيتى انكارناپذير
شيعه : عمر حضرت فاطمه را شهيد کرد
سني : دروغ ميگويي ايشان به مرگ طبيعي وفات يافتند.
شيعه : ولي تاريخ طبري ميگويد که عمر قصد داشت خانه را آتش بزند، طبري ميگويد:
عمر بن خطاب به خانه علي آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم؛ مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد درحالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند.
(تاريخ الطبري2/233).
سني اولا: اين روايت نميگويد فاطمه کشته شد يا زخمي شد، دوما نميگويد که حضرت فاطمه در را باز کرد ميگويد زبير در را باز کرد حداقل خودت متن روايت را قبول کن اين روايت بر ضد توست
دوما: روايت ميگويد در خانه مردان زيادي بودند پس ناممکن است که حضرت فاطمه در وسط آن همه مرد وظيفه رفتن به پشت در و مقابله با عمر را بعهده بگيرد.
سوما: عمر که ديد زبير با شمشير از خانه بيرون آمد؛ آيا بعنوان اولين شخص, نترسيد که شايد شمشير علي سرش را بشکافد؟ شيعه براي اينکه عمر قاتل فاطمه باشد اينجا مجبور شده او را شجاع نشان دهد ! او را فردي نشان دهد که پيشاپيش سپاه در حرکت است!!
چهارما: اين روايت قابل قبول نيست هر چيز که در تاريخ طبري نوشته باشد که وحي منزل نيست، و حتي عقيده طبري هم اين نيست! و حديث شناسان اين روايت را نادرست ميدانند و روايت منقطع است.
شيعه: اگر بخواهي تک تک راويان را نقد ميکنم و با دليل محکم، ثابت ميکنم که سند روايت كاملاً صحيح است و اشكالات سني ها همگى بى اساس و نشاندهنده عدم توجه و دقت آنها است، انقطاع سند نيز ضررى به حجيت آن نمىزند.
سني: شما از ما عالم تر به احاديث ما نيستي ، بلکه شما اصلا عالم به علم حديث نيستي ، اگر حديث شناس ميبودي، احاديث کتب شيعه قرنها منتظر آيت الله هاي است که صحيح و ضعيف آنها را معلوم کنند، لطفا اگر طبيب هستي سر خود را دوا و درمان کن!
دوما، فرض کنيم که اين روايت اهل درست باشد، اين را ديگر منکر نيستي که سني ها روايات متعددي دارند که ابوبکر و عمر بهشتي هستند، و در بهشت سردار همه مردم غير از انبياء هستند، حالا بگو ببينم چگونه ما هم عمر را قاتل فاطمه ميدانيم و هم او را سردار بهشتيان، آيا بخاطر کشتن فاطمه سردار شد؟ يا کتاب ما تناقصات دارد، يا تو دروغ ميگويي؟
شيعه : من راست ميگويم، اما تناقص و تضاد در کتابهايت را بايد تو پاسخگو باشي نه من!!
سني: پاسخ من ساده است، اين چگونه ممکن است که من هم بگويم الله فرعون را غرق کرد و هم بگويم فرعون سردار جنتيان است؟
اگر حرف تو درست باشد پس نويسندگان کتب ما ديوانه بودند که سخنان متضادي درباره عمر گفته اند، هم او را قاتل فاطمه و هم سردار بهشتيان دانسته اند. پس لطفا به نوشته هاي آن ابلهان استناد نکن
شيعه:ولي تو از همان ابلهان پيروي ميکني
سني: فرض کن بعد از اين ديگر پيروي نميکنم، لطفا ادعاي خود را ثابت کن.
شيعه: حالا که از کتب آنها پيروي نميکني ، پس بايد نوشته هاي کتابهاي ما را قبول کني که در آنها با صراحت نوشته شده عمر، قاتل زهرا است
سني: در صورتي نوشتهاي کتبت را قبول ميکنم که خلاف عقل نباشد ، اما سراسر خلاف است!
شيعه: کجايش خلاف عقل است؟
سني: چند موردي را نوشتم اما باز يکي يکي تکرار ميکنم
اولا قبول کرديد حضرت زبير در را باز کرد و با شمشير برهنه آمد بيرون . پس چرا ميگوييد که فاطمه پشت در بود؟
شيعه: اين روايت سني هاست، ما قبولش نداريم در روايت ما آمده که پشت در بي بي فاطمه بود که بر اثر ضربه لگد عمر آسيب ديد و بر اثر همين آسيب، جام شهادت را نوشيد.
سني: عجب!! شما که روايت طبري را قبول نداريد چرا ذکرش کرديد چرا بعنوان سند ارائه داديد؟
شيعه: براي بستن دهان شما سنيها
سني: ولي دهان ما بسته نشد چون سند ميگويد که فاطمه پشت در نبود و اين زبير بود که در را باز کرد.
شيعه : من اين سند را رو کردم تا اختلاف علي و عمر را نشان دهم اختلافي که شما منکر آن هستيد! نه آمدن يا نيامدن فاطمه بر درب خانه را!
سني: يعني اين سند را تو خودت هم قبول نداري؟!!
شيعه: بله من قبول ندارم اما تو مجبوري قبول کني چون سندش طبق قوانين مذهب تو صحيح است.
سني: خب من قبول کردم! طبق اين حديث صحيح السند، عمر و علي با يکديگر دعوا داشتند اما فاطمه پشت در نيامد و اين زبير بودکه دروازه را باز کرد و خانه مملو از مهاجرين بود و نامعقول است همه پنهان شده باشند و فاطمه بيايد پشت در!
حالا چه ميگويي؟
شيعه: فقط قبول کن علي و عمر اختلاف داشتند، بقيه حرفهاي روايت درست نيست!
سني: اگر بقيه روايت درست نيست پس جمله اي که درباره اختلاف عمر و علي است نيز درست نيست.
شيعه: نه اين جمله درست است چون در کتب ما هم نوشته شده است
سني: پس رسيدم به حرف اول! يعني ميگويي درست است چون در کتب شما نوشته نه اينکه در کتب ما نوشته اگر کتاب ما سند باشد همه روايت سند است!
، بنابراين وقت مرا و وقت خودت را تلف کردي ! حالا جواب نوشته هاي کتاب هاي خودت را بده و بگو چرا فاطمه آمد پشت در و حضرت علي پنهان شد؟
شيعه: امير المومنين علي پنهان نشد مواظب حرف زدنت باش
سني : پس چرا مرد در خانه باشد و زن در را باز کند در حاليکه ميداند پشت در دشمن کينه توز ايستاده است؟
شيعه: براي رسوايي بيشتر عمر
سني: يعني حضرت فاطمه منتظر اين حرکت امير المومنين عمر بود؟
شيعه: بود و نبود، به هرحال اين حرکت را عمر انجام داد.
سني: خب بگذريم حالا اين را بگو که عمر که آيا نترسيد که در جلوي صف بعنوان اولين شخص بزور وارد خانه شود؟ آيا نترسيد که مبادا شمشير علي سرش را بشکافد؟ زيرا اين حق شرعي علي بود که در مقابل مردي حرمت خانه اش و همسرش را شکسته مقاومت کند!
شيعه: عمر كه تنها نبود صدها بلکه چندهزار نفر با او بودند علي يک تنه چه ميتوانست انجام دهد؟
سني: فعلا سوال من اين است که در بين اين هزاران نفر،چرا عمر شجاعترين بود؟ درحاليکه شما او را ترسو ميدانيد! چند هزار نفر که با هم داخل خانه نشدند، يک نفر يک نفر داخل شدند و اولين شخص عمر بود!سوال اين است که آيا عمر واقعا آنقدر شجاع بود که در صف مقدم به جنگ علي رفت يا شما براي اينکه به هرقيمتي شده عمر را قاتل فاطمه بدانيد ، موقتا ايشان شجاع نموده ايد؟!!!
شيعه: عمر شجاع نبود اما يقين داشت که حضرت علي دستور دارد که ساکت باشد، زيرا پيامبر به علي گفته بود اگر حقت را خوردند ساکت باش!
سني: ديدي اي شيعه حرفهايت معقول نيست، عمر از کجا ميدانست که حضرت پيامبر به علي گفته اگر حقت را خوردند ساکت باش؟
شيعه :چه ميدانم!!اين مهم نيست که از کجا ميدانست! شايد حفصه و عايشه از پشت پرده شنيده بودند. مهم اين است که ميدانست
سني: دو تا معصوم غيب دان که يکي پيامبر است و ديگري امام!! نميتوانند، يک حرف درگوشي را از عمر پنهان نگه دارند!! آيا معقول است اين گفته؟
شيعه: اگر ميزان عقل ناقص و لجوج تو و امثال تو باشد نه ممکن نيست، ولي اگر ميزان عقل دانايان دنيا باشد بله معقول است!
سني: پس اين بحث را تمام ميکنيم و قضاوت را ميگذاريم بدوش دانايان و خردمندان
حالا سوال ديگر مرا جواب بده